لذتی که تو مردم آزاری هست تو انسانیت نیس

یجاییه واسه ی نوشتن هرچی که توی سرم میگذره وحتی نمیگذره یجا واسه خاطراتم..

تبلیغات تبلیغات

دیروقت

یه عالمه درس خوندیم و همش مشغولیم، آکادمیک بودنم چرت و پرته واقعا ، حالم خسته س و لازم دارم که یکم بمیرم، سالگرد ننه بود، براش شمع روشن کرده بودم و دلم تنگ شد، پنجشنبه سالگرد بابامراده ، یکم دور خودم چرخیدم و بعد رفتم بالا، صداقت رفته سمت جنوب و پشت سرش خونه رو ریختم بیرون از نو همشو شستم، فرشا خیلی کثیفن و وقتی برگشت باید حتما بدیمشون قالیشویی ، بعد نشستم یه بلوز شلوار خنک دوختم که وقتی خواستم برم واسه مراسم تو کار از گرما تلف نشم ، به چشمام نگاه میکنم و
برچسب‌ها: بابامراده, قالیشویی
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها